ستاره چشمک زد
ستاره چشمک زد
ماه خندید
و در آن خلوت
شبنم آهسته غلطید
تا مبادا شب بیدار شود
و رویای شیرینش را بدزدد
در کوچه باغ های خاطره گام برداشت
تنها ولی ...
و از آن همه خاطرات
چیزی نمانده جز،
یادگاری از روزهای پاک
در آسمان آبی و آفتابی
جایی که بیمی از نگاه نا محرم نیست
بر پیکر عریان رسوایی